مدح و مناجات با حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
عـبـدالـعـظـیم مـثـل کـریم مـدینهای تـو وارث کـریـم عـظـیـم مـدیـنهای طـوبـای قـد کـشـیده نـسـیم مدینهای تو دلـگـشای شـهـر قـدیـم مـدیـنهای ری کـربـلا شده ز قـدوم مـبـارکـت سـرشـار عـلم شد ز عـلوم مبارکت تـا نـام تـو ز عـالـم بـالا شـنـیـدهانـد خیل ملک بخاطر تو صف کشیدهاند در آسمان به عشق حریمت پریدهاند بهـر تو در زمـیـن مـدینه رسیـدهاند گـفـتـند کـریم آمده سـائل خـبر کـنید باید به شهر عشق از اینجا گذر کنید مـاهی ز آسـمـان ولایت دمـیده شده عالم به پیش قامت سروش خمیده شد نقشی به نور بر همه عالم کشیده شد عبد خـدا به کنگـرۀ عـرش دیده شد تا ذکر تهنیت به لب خویش راندهاند عبدالعـظـیم نام گـرامـیش خواندهاند از نـسل فـاتـح جـمـل آمد کـریم شد از سوی حق رسیده و عبدالعظیم شد از جانب بهـشـت وزیـد و نـسیم شد از عشق روی او دل عاشق دو نیم شد ما ریزهخوار سفره احسان او شدیم ما عـاشقانه دست به دامان او شدیم ریزادهایم و حضرت سلمان او شدیم در این مسیر تا که مسلمان او شدیم در ره نشـسته ما ز گـدایان او شدیم بهـر دفـاع دین ز شـهـیدان او شدیم ما حافظان کوی علمدار و زیـنـبـیم ما شیر روز و اهل مناجات در شبیم هر صبح و شام رو به حرم ایستادهایم بر روی سینه دست ادب تا نهادهایم هـستی خویش در ره جانانه دادهایم گاهی شراب سیب سبـوئیم و بادهایم گاهی ز تاک از غمتان خوشهچین شدیم گاهی نشان عاشقـیت بر جبین شدیم |